محل تبلیغات شما

در جبهه به شوخ طبعی و مزاح شهرت داشت همه دوستش داشتند گاهی برای او جشن پتو می گرفتند و به شدت کتکش می زدند ولی با این حال به محض اینکه از دستشان در می رفت شروع میکرد به مزاح و شوخی انگار نه انگار که چند دقیقه قبل او بود که تا سر حد مرگ کتک خورد.

یکی از دوستانش در جبهه با ترکش زخمی شده بود از قضا قسمتی که مجروح شده بود جای خوبی نبود. بعد از دوماه که از مرخصی آمد شهید حسن اسماعیلی او را در آغوش گرفت و بسیار اظهار خوشحالی کرد و در پیش سایر دوستان که از جای ترکش او مطلع بودند گفت که لباست را در بیاور ببینم زخمت خوب شده یا نه؟

این رزمنده با سایر دوستان بر سر او ریختند و او را به شدت کتک زدند و گفت دیگه نمی پرسم اشتباه کردم ولم کنید وقتی رهایش کردند تا نزدیکی یک از سنگرها رفت و گفت راستی زخمت چطوره؟ از همین جا هم نشانم بدهی می بینم که زخمت خوب شده یا نه؟

دوباره این رزمنده تا ساعتی او را تعقیب کرد. جبهه با بودن حسن اسماعیلی بسیار دلنشین بود و خبری از دلتنگی و ناراحتی نبود.

راستی این روزها سالگرد شهادت شهید حسن اسماعیلی است یادش گرامی و راهش پررهرو باد.

یادواره شهدای قادرخلج سال 95

روز عروسی شهید حسن اسماعیلی

شوخی با سایر رزمندگان

اسماعیلی ,سایر ,حسن ,زخمت ,ترکش ,راستی ,او را ,حسن اسماعیلی ,این رزمنده ,را در ,یا نه؟

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها